در اوج ظلمت شب تک ستاره‌ای دیدم

به تابناکی لبخند مادران امید

به روشنایی خورشید

از او در آن ظلمات عقیم پرسیدم:

تو از کدام افق بردمیده‌ای؟

که از تماشایت

شب نگاه من این‌سان ستاره‌باران است

و آسمان دلم غرق روشنی امید

در این سیاهی یأس و هراس

در این شبانه‌ی تردید.

تو از کدام فراز خجسته می‌آیی؟

که بردمیدنت این‌گونه است فرخنده

و دل‌فروزنده.

تو از کدام شب تابناک برشده‌ای؟

و از کدام اوج؟

که قلب پاک تو این‌گونه کوکب‌افشان است

و با تو اختر جانم چنین درخشان است.

 

ستاره‌ی شب من!

تو بی‌گمانه از آفاق مهر آمده‌ای

از آستانه‌ی رویش

از آن کرانه‌ی پر رمز و راز رؤیاها

از آشیانه‌ی لبخند شاد فرداها

از آن سوی دنیا

از آرمانکده‌ی عشقهای نامیرا

برای آن‌که ببخشی امید

به نومیدان

و دل‌گشا باشی

برای دلتنگان

برای آن‌که ببخشی سرور بی‌پایان

به قلب غمزدگان

برای آن‌که بگیری

در این سیاهی دم‌سرد و ترسناک سقوط

به لطف، دستم را

و در پناه بگیری مرا رفیقانه.

 

زبان آینه‌ها را به من تو دادی یاد

به قلب مرده‌ام آموختی دمیدن را

به چشم چشمه تماشاگر جهان بودن

و تشنه‌کامی جان کویر را حس کردن

عمیق و از بن جان

و با تمام وجود

به پای بسته‌ام آموختی رهیدن را

رها و وارسته

چون ابرها به افقهای دوردست رسیدن

و در مسیر رهایی

گذشتن از خود و باریدن

و رودوار روان بودن

درون کوه و بیابان،میان دشت و دمن

سرود سردادن

و عاشقانه سرودن.

چراغ قلب مرا روشنی تو بخشیدی.

در این سرای سکوت

سرود سردادی

و از تولد فردای تازه‌رس خواندی

و با ترانه‌ی عشق

یقین گمشده‌ام را دوباره، ای امید گرامی!

پناه‌بخش من! ای مهربانترین حامی!

به من عطا کردی.

 

در عمق ظلمت شب تک‌ستاره‌ای دیدم

ستاره از سر لطف و صفا به من خندید

درون دیده‌ی من برق آرزو را دید.




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تاسیسات صنعتی و ساختمانی دلنوشته هایی در رابطه با«سردار سپهد سلیمانی» اطلاعات مربوط به فرش ماشینی در بلاگ Jackie حاضر جوابی brucejrmo2ek Diary لایف استایل ایرانی آرمان موویز | مرجع دانلود فیلم و انیمیشن با دوبله فارسی زنگ تفريح من هیچکس نیستم،فقط یک عاشق تنهام.